به گزارش راهبرد معاصر؛ برنامههای ویژه سیما به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان به رکن جدایی ناپذیر در رسانه ملی تبدیل شده و از چند روز قبل از آغاز ماه میهمانی خدا تا روز عید سعید فطر، این رسانه رنگ و بوی خاصی به خود میگیرد. البته ناگفته پیداست که مدل برنامه سازی تلویزیون ملی در چند رمضان اخیر با سالهای دهه هشتاد تمایز یافته و ساختار و محتوای برنامهها خواه منطبق با کشش ذهنی مخاطب و اتفاقات روز و خواه بنا به سیاست مدیران سیما تغییر کرده است.
ماهی که عسل نداشت!
عمدهترین تفاوت رمضان 98 با رمضانهای قبلی جای خالی ماه عسل است. برنامه پرحاشیه احسان علیخانی که هر سال طرفداران و منتقدانی داشت و برگزاری یک جشن عقد یا مراسمی شبیه به آن در شب عید فطر به سنت جداناشدنی شبکه سوم سیما تبدیل شده بود، بعد از قریب به یک دهه دیگر روی آنتن شبکه سه سیما نرفت. جای آن خالی ماند و احسان علیخانی برای سرگرم کردن مخاطب و آنکه شبکه سه را همچنان در نگاه مخاطب حفظ کند، به سراغ برنامه استعدادیابی رفت که آن هم در حاشیه و انتقادات کم از ماه عسل ندارد.
اما شبکه یک سیما که جای خالی ماه عسل را درک کرد، به سراغ یک روحانی – مشاور خانواده رفت و برنامهای همسان ماه عسل را روی آنتن برد. برنامهای روایتی و داستانی که در آن یک نفر مجری-کارشناس گوش شنوای میهمانان ناشناخته میشود و با هم داستان زندگی فرد دعوت شده را بازخوانی میکنند. نام برنامه «دعوت» است و به نظر نمیرسد که تا به حال توانسته باشد محبوبیتی در حد و اندازه ماه عسل برای خود دست و پا کند. اما خلوص داستانها و روایتهای نجات از درماندگی اتفاق خوبیست که میتواند به مثابه یک تلنگر، مخاطبی که شاید داستان مشابهی داشته باشد را بیدار کند. از همین گذر است که این برنامه بدون حاشیه توانسته است برخلاف انتظارات در قالب مجری-کارشناس جلب توجه نماید و با استقبال مخاطبان روبرو شده است.
جای خالی کمدی!
تقریبا بعد از پایان آخرین قسمت سریال بزنگاه در سال 1387، رمضانهای سیما کمدی و طنز جذابی به خود ندید. گواه این سخن نیز تلاشهای ناکام سیما برای جذب مخاطب از طریق کارگردانهای تازهکار کمدی بود که در چند سریال طنز رمضانی چندان توفیق نیافتند و دل مردم همچنان با آثار رضا عطاران که بوی ماه رمضان میداد، عجین مانده است.
این بار نیز در رمضان 98، رسانه ملی خطر نکرد و به سراغ سریالهای طنز نرفت. سه سریال درام – دو سریال در روزگار معاصر و یک سریال در گذر تاریخ – را روی آنتن برد. برادرجان، دلدار و از یاد رفته سه برنامه ویژه تلویزیون برای شبهای رمضان و جمعهای خانوادگی بعد از افطار بود. فضای تکراری و داستان نه چندان گیرا به ویژه در سریال «برادر جان» موجب شد تا مخاطب چندانی به سراغ سریالهای سیما نرود. ذکر این نکته حائز اهمیت است که برادرجان در قالب و شاکله همان داستانهای همیشگی سعید نعمتالله، لوطیمنشی و دیالوگهای خاصه مسعود کیمیایی را در قاب تلویزیون قرار داده که حالا دیگر برای مخاطب تکراری شده است. اصولا قبول این که همه طبقات یک جامعه از سبک گفتاری همسان برخوردار باشند و حسام منظور را در همان سبک و سیاق دریابند، چندان برای مخاطب جذاب نمیباشد و مانع ارتباط با بیینده است. اینکه مخاطب در تمام سریالهای نگارش شده توسط نعمتالله شاهد این سبک برقراری ارتباط کلامی میان بازیگران باشد و مینیاتوری از آثار کیمیایی را در تلویزیون به تماشا بنشیند، شاید برای یک یا دو اثر جذاب باشد، اما تداوم این روند موجب دلزدگی بیننده میشود و در رمضان 98 نمود ریزش مخاطب – دست کم در شبکه سوم سیما – را شاهد هستیم.
از سوی دیگر کاذب بودن فضاها، شهرها و روابط بین فردی در سریالهای سیما موج میزند. افرادی که دیگر در روزگار فعلی یافت نمیشوند و خانهها و کاشانههایی که جای خود را به برجهای سر به فلک کشیده دادهاند. معرفتهای گمشده در تاریخ و خانوادههای پدرسالار تنها در سریالهای سیما – به ویژه در سریالهای چند سال اخیر رمضان – دیده میشود و مخاطب نمیتواند با این حجم از فضای غیرواقعی ارتباط برقرار کند. موضوعات و قالبهای داستانی تکراری که تنها روایتگرانش متفاوت هستند در سه سریال رمضانی امسال مشهود است به ویژه آن که از یاد رفته، یادآوری شهرزاد است و دلدار نمایش بازیهای ضعیف و تصنعی.
رفع تکلیف!
رسانه ملی جز در سه سریال و یکی دو برنامه ویژه ماه مبارک رمضان، اتفاق دیگری را خاصه این ماه پر ثواب رقم نزد. برنامهها تقریبا همانهایی است که در شوال و شعبان هم میبینیم و تنها تفاوت در این است که مجری برای نزدیک شدن به فضای رمضانی مخاطب، در خلال صبحتها از افطار و سحر و رمضان میگوید و به نوعی رفع تکلیف میکند و دیگر خبری از برنامههای زنده ویژه رمضان نیست که پیش و بعد از افطار تمام شبکههای سیما را پر میکرد. با نگاهی به گذرا به یک ساعت قبل از اذان مغرب به شبکه های سیما نه تنها رنگوبویی از رمضان در آن نمیبینیم بلکه تکرار قالبهای سال گذشته برای رفع تکلیف در آن عیان است.
آگهیهای بیشمار
بسیاری از کارشناسان و غیرکارشناسان از همان روزهای نخست آغاز رمضان و اکران سریالهای تلویزیون، به میزان آگهیهای میان برنامهای رسانه انتقاد کردند. گروهی به محاسبه رقم دریافتی تلویزیون در تمام طول ماه مبارک رمضان پرداختند و عدهای برنامهها را مکمل آگهیهای تلویزیونی معرفی کردند که نقش حاشیه دارند و متن، همان آگهیهای تبلیغاتی است. این اختلاف نظر کار را به مناظره توئیتری حسامالدین آشنا و محمدحسین رنجبران کشاند و عدهای دیگر با ایجاد هشتگ #من همسر مهناز هستم در تلاش بودند که بدسلیقگی سیما را در نوع تبلیغات به رخ مدیران آن رسانه بکشانند.
با تمام این اوصاف، باید در نظر داشت که تلویزیون هم مانند تمام سازمانها هزینه دارد و حیات رسانه در جذب و پخش آگهی است. چه بهتر که در مدت زمان پخش آگهی میان برنامهای دقت شود و مدیریت زمان طوری صورت بگیرد که رشته داستان از ذهن مخاطب خارج نشود.
خوبیهایی که باید گفت!
با تمام نقدهایی که به سیما وارد است و برخی بر این باورند که سیر برنامه سازی مناسبتی رسانه ملی نزولی شده و هر رمضان شاهد افت کیفیت آثار و برنامهها هستیم، اما امسال نباید از جذابیت برنامه عصر جدید غافل ماند. جدا از آن که این برنامه کپی شده از یک برنامه استعدادیابی خارجی است و به جز حضور احسان علیخانی به عنوان مجری و ناظر بر اتفاقات، باقی قطعات پازل این برنامه عینا از آمریکاز گات تلنت تقلید شده، ولی چنان در جذب مخاطب موفق عمل کرده که بسیاری شبهای رمضانی خود را وقف تماشای عصر جدید و استعدادهای نهفته و پیدا و پنهان کشور کردهاند و اتفاقا در نظرسنجیها و رایگیریها هم حضور جدی و فعالانه دارند. احسان علیخانی با اتکا به اعتماد مدیران سیما توانست یک برنامه پرمخاطب مانند عصر جدید را جایگزین ماه عسل پربیننده کند و هوشمندی و رسیکپذیری او و تصمیمگیران رسانه ملی اتفاقی مثبت را رقم زد. رمضان امسال ماه عسل نداشت، اما عسل و شیرینی شبکه سه، عصر جدیدی بود که توانسته عصر جدیدی را در تلویزیون آغاز نماید.
شاید اگر همین جسارت مدیران در بها دادن به جوانان در تولید سریال و برنامه های ترکیبی به وجود آید، بتوانیم در آینده حضور نیروهای خوش فکر را در قالب برنامههای جذاب و پرمخاطب مشاهده کرد.
80 میلیون سلیقه و ذائقه
زمانی که قرار باشد برای یک جمع کوچک برنامه بسازیم و آنها را سرگرم کنیم، کار سختی در پیش نداریم. اما چنان که بخواهیم برای 80 میلیون ایرانی، با ذائقهها، سلیقهها و فرهنگهای متفاوت برنامهای بسازیم که قرار است دیدگاهها و نظرات تمام آنها را پوشش دهد، کار دشوار خواهد بود و منتقد باید منصف باشد. رسانه ملی هر برنامهای بسازد، گروهی منتقد خواهند بود و با نظر و سلیقه عدهای همخوانی نخواهد داشت.
راز موفقیت یک رسانه در جلب نظر حداکثری است که تعداد زیادی از مخاطبان را راضی نگاه دارد؛ موضوعی که صدا و سیما در پیشبرد آن بد عمل نکرده و توانسته کمابیش طعم موفقیت در آن را بچشد. علیرغم تمام انتقاداتی که به این رسانه وارد است نمودهای تلاش این رسانه برای جذب مخاطب در قالب محتوای فاخر مشهود و عیان است، به گونه ای که در تمام برهههای زمانی صداوسیما توانسته حداکثر ظرفیت خود را برای انتقال پیام و جذب مخاطب به کار ببندد.